گاهی وقتا به خاطر بقیه کارایی میکنم که نباید بکنم
اینو حسو دارم که از خود قبلیم فاصله گرفتم
البته این فاصله گرفتن طبیعیه تا حدی، بالاخره همه رشد میکنیم و بالاغ تر میشیم ولی این چیزی که الان دارم از خودم میبینم پس رفته .
ولی دیگه نمیخوام حتی اگه از چشم بقیه بیوفتم و ازم ناراحت شن یا حتی اگه ادم باحال سابق نباشم . مهم اینه اثبات شدم برای بعضیا
تا همینجاشم زیاد از اصولم گذشتم ولی دیگه نه
اولین قدمم الان برداشتم که استادم در مقابل زیاده خواهیای پری
دروغ بگم و هی پناهن کنم چون تو دوست داری سفرت این طوری باشه ؟!
تازه سین میزنی ج هم نمیدی
به درک
خوشحالم کوتاه نیومدم
تا همین جا بسه
+یه سری حرفا تا همیشه یادت میمونه چون با شنیدنشون خیلی فکری میشی و جا میخوری مثه وقتی که شکوفرو سر کار گذاشتم و در آخر که خندیدم بهش و گفتم واقعا باور کردی گفت آره چون اعتماد داشتم بهت
یا دیروز که غزلو آروم میکردم و بهم گفت تو اثبات شده ای برام و حتی اگه شوخیی رو که دوشت ندارم بکین ناراحت نمیشم چون میدونم کی هشتی و میشناسمت
+ بی پولی مثله همیشه
+ انگار که نه انگار قرار بود از بیرون غذا بگیریم
حالم بد شد کلا
خودشو کامل زد به کوچه ی حسن چپ
درباره این سایت